کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : جعفر عباسی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن     قالب شعر : مثنوی    

مـی‌رود بـر لـبـۀ تــیــغ قــدم بــردارد            درد را یک‌تـنه از دوش حرم بردارد

مثل یک ماهِ پسِ اَبر عبورش زیباست            بارها گفته‌ام این قصه مرورش زیباست


پسری با دلِ پُر خـون به دل دریـا زد            پشت پا بر همۀ خـوب و بـد دنـیـا زد

ماه می‌خواند پس از رؤیت او سورۀ شمس            سایه انداخته بر صورت او سورۀ شمس

در دل سنگ‌دلان قصد شکـفـتن دارد            پـسـری جـای زره آیـنـه بـر تـن دارد

چشم وا کرده و درپیش، یلی را دیدند            پرده از چهره که برداشت، علی را دیدند

تـرس دارند از این چـهـرۀ آرامِ عـلی            لـرزه انـداخـتـه بر پیکـرشان نامِ علی

پیر جنگ‌اند ولی از دل و جان می‌ترسند            از رجزخوانی سردار جوان می‌ترسند

پیش می‌آید و رخساره برافروخته است            تیر هم چشم به زیبایی او دوخته است

مثل بابای خود، اول همه را موعظه کرد            لافتی خواند و به شمشیرِ سخن، معجزه کرد

آی لشکر، منم اینک پسر بدر و حنین            پسر سورۀ والفجر، «علی بن حسین»

بارها بر لب خود زمزم و کوثر دیدم            خویش را در دل آئـیـنه، پیـمـبـر دیدم

آمـدم بـا قـد و بـالای بـنـی‌هـاشـمـی‌ام            وای اگر باز شـود حـنجـرۀ فـاطمی‌ام

چه خیالات محالی‌ست که در سر دارید            دست از ریـخـتـن خـون خـدا بردارید

گرچه در معرکۀ کرب‌وبلا حق تنهاست            باکی از کشته شدن نیست، اگر حق با ماست

گر نمی‌خواست پدر جام بلا سر بکشد            شمر کوچک‌تر از آن بود که خنجر بکشد

ما بخواهـیم، ملائک به کمک می‌آیند            ابر و باد و مه و خورشید و فلک می‌آیند

سپـر محکـمی از چـادر خـاکی دارند            پسران علی از جـنگ چه باکی دارند

غرق در خون بشود لقمۀ نان شب‌تان            ساقۀ گـندم ری خشک شود بر لب‌تان

حـزب بـادیـد که با سـکـۀ بـاد آورده،            چه بـلایـی سـرتـان اِبـن زیـاد آورده!

من لبم روضۀ رضوان و؛ شما خاموشید            ناخلف‌ها خودتان را به جُوِی نفروشید

یک قـدم بین شما تا حرم ما راه است            چقدر فـاصلۀ باطل و حق کوتاه است

لشکر سنگ! ببـیـنید دلم از نور است            حیف چشم دلتان در پی دنیا کور است

آدم، این قـدر طـمـع‌کـردۀ دنـیـا باشد!            پـسر فـاطـمـه در مـعـرکه تنهـا باشد!

و همین‌طور رجز خواند و به سوگند رسید            خسته از جنگ به آغوش خداوند رسید

بر نـمی‌خـیـزد و برخـاسـته آه پـدرش            و گره خورده نگاهـش به نگاه پدرش

عطش عشق علی بود که بی‌تابش کرد            دستی از غیب برون آمد و سیرابش کرد

شاخه‌شاخه بدنش روی زمین گل می‌کرد            داشت شمشیرِ ابالفضل تحمل می‌کرد

چقدر فـاصـلـه‌ات کم شده تا مـاه علی            آسـمـانی شــده‌ای! آجَــرَکَ الله عــلـی

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : میثم مؤمنی نژاد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

پابه پای من و دل، عرش عزا می‌گیرد            مـی‌کـشـم آه و دل آیــنـه‌هـا مـی‌گــیـرد

بر دلم، حسرت یک بوسه و می‌دیدم از او            بوسه‌هـا تـیـر جـدا، نـیزه جدا می‌گیرد


چه کـنـم وقـت تـمـاشـای تـنِ پـامـالـش            دست اشک آمده و چـشم مرا می‌گـیرد

سر زانـو کـمکـم کـرد که کم کم برسم            روضۀ مرگ من اینجاست که پا می‌گیرد

یک عـبا دارم و یک دشت گل پاشـیده            مگر این باغ در این باغچه جا می‌گیرد؟

آخرین لحظه صدایش جگرم را سوزاند            دلـم از خــاطــرۀ یـا ابــتــا مـی‌گـیــرد

پهلویش زخم شده، سینۀ او مجروح است            این هم ارثی‌ست که از مادر ما می‌گیرد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

نجف به مضجع پاک تو با سلام رسیده            به پای‌بوسی تو مسجد الحرام رسیده

عجب نباشد اگر عرش هم زده زانو            چنین به حائر قدسی تو امام رسیده


بلند مرتبه شد هرکه بر تو اشکی ریخت            بلند گریه نموده به این مـقام رسیده

کسی کنار تنت داد می‌کشد که خودش            به داد مردم عالم عَلَی الدوام رسیده

تن تو بندِ دل زینب است، پاره شده            پس از تو جانْ به لبِ شاهِ تشنه‌کام رسیده

تنت شبیه اذان پخش شد، جگرگوشه!            اذان تو سرِ نیزه به شهر شام رسیده

کـنـار پـیـکـر تـو زیـنـب آمـده امـا            شمیم حضرت صدیقه بر مشام رسیده

چقدر دشنۀ تشنه! چقدر زخمِ عمیق!            صدای هلهله‌ها هم به بار عام رسیده

برای بُردن جسم تو ده نفر کم بود!            عبای مصطفوی نیز از خیام رسیده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان خیالی مقراص و .... حذف شد!!! جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بگو که تیزی مِقراض یا نوک مسمار           بگو به پهلوی زخمیِ تو کدام رسیده؟

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : پروانه نجاتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

اذان بگو که شهیدان همه به صف شده‌اند            کـه تـیـرهـا هـمـه آمـادهٔ هـدف شـده‌اند

پـیـمـبـرانـه به تـکـبـیـر باز کن لب را            که از صدای تو ذرّات در شعف شده‌اند


برای چرخ زدن در حـوالی خـورشـید            مدارهای سراسیمه جان به کف شده‌اند

به یُمن بارش احساس در مساحت ظهر            غـبـارها ز رُخ دشت برطـرف شده‌اند

و کربلا شده دریایی از حماسه و شور            و ریگ‌های بیـابان همه صدف شده‌اند

نماز عشق فقط سجده‌ای پُر از خون است            اذان بگو که شهیدان همه به صف شده‌اند

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : محمد مرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

اکبر است این یا که ماه آسمان؟ الله اکبر            آدمـی‌زاده‌ست یا سـرو روان؟ الله اکـبر

اینکه می‌آید به میدان خاتم پیغمبران است؟            یا نـگـیـن خـاتـم پـیـغـمـبـران؟ الله اکبر


تیغ در کف می‌رسد وقتی که این خورشید تابان            کهکشان می‌خوانَد: اَلحَمد، آسمان: الله اکبر

چشم‌هایش را ببین شاعر بگو: سبحان لِلّه            بازوانش را ببین راوی، بخوان: الله اکبر

صورتش را کشف کن، از خون و غیرت گل شکفته            تا بـرویـد بـوستان در بوستـان الله اکبر

این حسن‌سیرت، علی‌رو، مونس جان حسین است            یا دل و جان امام انس و جان؟ الله اکبر

بر تبسم‌های نغزش این طلوع مهر و ماه است            یـا تـجـلّای خـدای مـهـربـان؟ الله اکـبـر

ظهر عاشوراست، این آوای پُر شور بلال است            یا مـحـمـد باز می‌گـویـد اذان؟ الله اکـبر

: امتیاز

غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

بی‌تو سرگردانم و یک دردِ جانکاهم حسین            خوب شد که سائلِ این بزم و درگاهم حسین

دست‌هایم را نگیری! می‌خورم هر آن زمین            راه را گم می‌کنم! پس باش همراهم حسین


دردسر دارم برایت! من کجا اینجا کجا؟!            بینِ خـوبانت منِ بیچاره گمراهم حسین

مثلِ حرّ، با توبه راهم را به تو کج کرده‌ام            چونکه از آقـایی‌ات بسیار آگاهم حسین

می‌شوم آب از خجالت با همین چشمانِ خشک            رزقِ اشکی لطف کن! ای عشقِ دلخواهم حسین

رد شدم از خطِّ قرمزهایِ بسیاری ولی            خط بکش بر اشتباهاتِ خودآگاهم حسین

تا همین لحظه که طی شد با گناهانِ زیاد            رحم کن بر باقیِ این عمرِ کوتاهم حسین

از خدا جز تو نمی‌خواهم کسی را لحظه‌ای            هست عشقت حاجتِ صبح و شبانگاهم حسین

آرزویم هست بیـمـارِ غـمـت باشم فقـط            دردمندم کن! مداوا نه! نمی‌خواهم حسین

می‌شود دوزخ گلستان! با شهیدان در بهشت            تا که می‌گوئیم هر شب یکصدا، با هم: حسین

داغت از قــلبم شبـیه شعله بالا می‌رود            تـشنه بودی! آتـشی افتاده در آهم حسین

می‌کُـشد آخر مرا که غارتِ انگـشترت            روضهٔ پیراهنت شد دردِ جانکاهم حسین!

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام و استقبال از ماه محرم

شاعر : رضا حمامی صفیرآرانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

غُصه‌ای نیست اگر از غَمِ تو غَم دارم            غـمِ تو دُرِّ گـرانی‌ست که من کم دارم

تاکه در کاسۀ عشق تو مرا رزقی هست            چه نـیـازی به سـرِ سُـفـرۀ حـاتـم دارم


بـه خــداونـد نـدارم بـه بـهـشـت ازلـی            اشـتـیاقی که به شـب‌های مـحـرم دارم

خیمه‌ای ساخـته‌ام در دل ویـرانـۀ خود            روز و شب در غم تو، روضه و ماتم دارم

پیـرهـن را به عزای تو تـبـرک کردم            شکـرُلله که ز لـطف تو کـفـن هم دارم

نه "به خود" آمدم اینجا و به تو دلبستم!            ارثِ عشقی‌ست که از حضرتِ آدم دارم

همۀ سال "بهـاری‌ست" اگر چهرۀ من            اثـر اشکِ غـمِ تـوست که نـم نـم دارم

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمدحسن بیات لو نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

برای سوگ تو باید زبـانِ دیگر داشت            نگـاه روشـنی از آسـمان فـراتر داشت

شهادت تو حماسه‌ست با شکوه و عیان            حماسه‌ای که هزاران پیام در بر داشت


زلال جاری چـشم تو حسرتِ دریاست            فُـرات بـود کـه نـاکـام دیـدۀ تَـر داشـت

سـؤال کـهـنـۀ تـاریخ، تا ابد بـاقی‌ست:            چرا زمانه، سرِ جنگ نابرابر داشت؟!

قـیام سـرخ تو یک پرده از قـیامت بود            قیامتی که درونش هزار محشر داشت

تو آن رسولِ به معراج رفته هستی که            برای امت خود روی نیزه منبر داشت

هـنـوز ملـتهـب از ماتم شـگـفـت توأیم            که این مصائبِ داغِ تو را که باور داشت؟

سپاه بود و حـرم بود و غـارت و آتش            درست لحظۀ تلخی که آن‌طرف‌تر داشت...

: امتیاز

شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسین قربانچه نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

طوری که نم ز بحر کرم فیض می‌برد            از فیضِ اشک، چشم ترم فیض می‌برد

جان و دلم اگـرچه نشد مَحـرمش؛ ولی            هر شب همین که پشتِ درم، فیض می‌برد


اینجا حسینیه‌ست، شبش مثل کربلاست            هرکس که می‌رسد ز حرم، فیض می‌برد

در مجلس حسین که خـیرِ کـثـیر هست            اسمی هم از کسی نبـرم، فـیض می‌برد

فـهـمـیـدم از مـقـام رفـیـعـی کـه یـافـتـه            از یا حـسـیـنِ من، پـدرم فـیض می‌برد

فطرس شدن بهانـۀ رفتن به کـربلاست            اینگونه است بـال و پـرم فیض می‌برد

از گـرد و خـاکِ روی سـرِ زائـران تو            تا شـهـرِ کُـفـر هم بـبـرم، فیض می‌برد

وقتی که خونْ برای تو گریه کنم حسین            بیش از تمـام تن، جگـرم فیض می‌برد

: امتیاز

غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد شیرازی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

تنها نه این که داده رزق نوکران را            بخـشـیـده آب و نانِ بنـده‌پـروران را

معـشـوق‌ها، دلـدادۀ حـب الحـسین‌اند            عشقـش مُسَخَّر کرده قلبِ دلبـران را


هرکس که مشمولِ نگاهِ رحمتش شد            هرگز نمی‌خواهد عـطای دیگران را

گـریه بـرایش خـیـرِ بـی‌مـانـنـد دارد            حـتـی مـقـرّب می‌کـند پیـغـمبران را

نامش که زینت‌بخشِ عرش و اهل آن است            تا اوج مستی می‌بَـرد نوحه‌گـران را

یک عـمر داغ سـیـنۀ عـریان ارباب            آتـش زده جـان و دلِ جـامـه‌دران را

باید چگـونه با پـر زخـمـی، عـقـیـله            پیدا کند در دشت و صحرا، دختران را؟!

بـاید چـگـونه زینـب کـبـری بـبـیـنـد            در شام، بر کام امامش، خیزران را؟!

: امتیاز

غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : کمیل کاشانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هر که دارد بر حسین، عشق و ارادت بیشتر            حضرت مولا به او دارد عـنایت بیشتر

گرچه زهرا روز وانفسا شفاعت میکند            می‌کـند اما حـسـیـنِ او شـفـاعت بیـشتر


اولیاء الله در لطف و کـرامت شاخصند            میبرد مـولا ولی سـهـم کـرامت بیشتر

چارده معصوم کـشتی نجـاتـند و حسین            کشتی‌اش دارد مساحت بیش و سرعت بیشتر

هرکه در بازار عشقش کمفروشی میکند            روز محشر میکند خود را ملامت بیشتر

مجلس‌آرایان اشک و روضۀ داغ حسین            میبرند از اهل عالم رزقِ جـنّت بیشتر

دعوت عام است اگرچه سفرۀ احسان او            اهل اشک و زمزمه دارند دعوت بیشتر

داغ دیـدنـد و مصیبت، شاهـدان کـربلا            دیـد اما زینب کـبـری مـصـیـبت بیشتر

سـیـد ســجـاد در شـرح تـمــام مــاجـرا            داشت از شام بـلا طرح شکـایت بیشتر

زخم شمشیر و سنان بر جسم، طاقتسوز بود            دید از زخـم زبان دلها جراحت بیشتر

بین ارباب و رعیتهای عالم ای «کمیل»            دارد اربابم مـحـبت با رعـیـت بـیـشـتر

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام و استقبال از ماه محرم

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یک لحظه بی‌حسین، جهان دلپذیر نیست            بیچاره آن کسی که به عشقت اسیر نیست

شکر خدا که چشم من از کودکی حسین            چون چشمه در عزای تو بود و فقیر نیست


از برکت دو چـشم پُر از زمزم است که            فردای حـشر، نوکـر تو سربه‌زیر نیست

ای دسـتـگــیـر آدم و نـوح و خـلـیـل‌هـا!            چیزی شبیه روضۀ تو، دست‌گـیر نیست

در روزهای سخت نگاهت گره گشاست            ای آنکه غـیر نام تو نـعـم الامـیـر نیست

خـیـری نـدیـده است، نه دنـیا، نه آخرت            هر کس مسیر زندگی‌اش این مسیر نیست

گـفتی به روی باز و گلِ خنده‌ات به حُر            هرگز برای توبه درْ این خانه، دیر نیست

در آسـمـان شـهـر دلـم گر چه ماه هست            جز چـشـم ماهِ عـلـقـمه، ماهِ منـیر نیست

من در تـمام عـمـر تو را گـریـه می‌کـنم            ای عشق بی‌کفن! دلم از گریه سیر نیست

لا یَـوم مِثـلُ یَـومِـکَ، ای پـاره پـاره تن            در کربلا مگر کفنی جز حصیر نیست؟

قـاریِ لـحـظـه‌هـای غـم‌انـگـیـز زیـنـبـی            شاهی به جز تو، نیزه برایش سریر نیست

«ای کـشـتۀ فـتاده به هامون» غم تو را            در هـفت آسـمـانِ خـدا یک نظـیر نیست

"یَومُ الوُرود" می‌شـود و چـشم نـوکـرت            چشم انتـظار هیچ کسی جز امـیـر نیست

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام ( آغاز ماه مُحرّم )

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قيامت            که زير سـايۀ اين خـيـمه کرده‌ايم اقامت

شـفـيع گـريه کـنـانش ائـمـه‌انـد يـکـايک            به اين دليل که جمع است در حسين امامت


کسى که آه نـدارد، چه سـود آه خجـالـت            کسى که اشک ندارد، چه سود اشک ندامت

چه نعمتی‌ست نشستن میان مجلس روضه            که جـبرئیل در آنجا فکـنده رحـل اقامت

کسى که در پى کار حسين نيست، محال است            که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت

کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید            ز دوستی چه نشانی، ز شیعه‌گی چه علامت

کسی که در کـفـنـش تربت حـسین نباشد            چه خاک بر سر خود می‌کند به روز قیامت

کسی که قبر حسین را ندید و رفت ز دنیا            به نزد فـاطمه ریزد ز دیده اشک ندامت

به روز حشر که جمله فقير و کاسه بدستند            خـدا به زائـر تو می‌دهد مـقـام زعـامـت

غبار خاک عزاى تو را که بر سر ما شد            بـرابـرش نکـنـم بـا هـزار تـاج کـرامـت

چه نابجاست به وصف شهادت تو شهادت            چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت

پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی            خدا قيامت خود را سند زده‌ست به نامت

: امتیاز

غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : غزل

دوای درد عـالـم یا حـسـین است            شـفـای روح آدم یـا حـسـین است

بـه لـوح آفـریـنـش بـا خـط نــور            نوشته اسـم اعـظم یا حسین است


اگـر بـاشـد تـمـام عــمــر یـک‌دم            همان یک‌دم مرا، دم یا حسین است

پـس از ذکــر خــداونــد تــعـالـی            ز هر ذکری مقـدّم یا حسین است

نجات اهل محـشـر، روز محـشر            خـمـوشی جـهـنـم یا حـسین است

به یـاد آن لـب عـطـشـان هـمـاره            صدای آب زمـزم یا حـسین است

نــوار قــلـب کـل ســیـنــه‌زن‌هــا            نفـس‌های مـحـرّم یا حـسین است

درون سـیـنـه آهـم یـا ابـالـفـضـل            به صورت نقش اشکم یا حسین است

نــسـیـم نـیـنــوا، پـیـک شـهــادت            صدای کـربـلا هم یا حسین است

کـتاب "نخـل میـثـم" را بخـوانـید            تـمـام نخـل مـیـثم یا حـسین است

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام و استقبال از ماه محرم

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

به حکم این که فقط کربلاست منزل ما            معطر است به ذکر حـسـین محـفـل مـا

به زرق و برق جهان دل نبسته‌ایم دمی            خوشیم تا که همین نوکری‌ست حاصل ما


برای سیـنه زنان تا ابد هـمین کافی‌ست            همین که ذره‌ای از تربت است در گِل ما

صـدای پـای مـحـرم بـه گـوش مـی‌آیـد            دوباره عکس ضریح است در مقابل ما

گـناه با دل ما هر چه کـرده بود گذشت            از این به بعد حسین است صاحب دل ما

: امتیاز

مدح و منقبت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بـنا شده‌ست زمین و زمان به نام عـلی            گرفته است قوام این جهان به نام علی

برای اینکه مُشخّص شود عـیـار دقـیق            شدند خَـلـق خـدا، امـتحـان به نام عـلی


به دفتر ازلیّت به کِلْـکِ قـدرتِ خویش            نوشته رب، همه کون و مکان؛ به نام علی

همـیـشـه محـوِ تمـاشـای آسـمـان‌هـائـیم            که بوده رونقِ هفت آسمان به نام علی

به احتـرام عـلـی بـسـتـه شد درِ دوزخ            گـشوده شـد درِ بـاغ جَـنـان به نام علی

نـشـانـه‌ای‌ست برای حـلال زادگـی‌اش            همین که طفـل گُشاید زبان به نام علی

چگونه نام کسی جز علی‌ست بر لب او؟            کسی که خورد چو ما آب و نان به نام علی

دُرست با وسطِ خـال می‌کـند برخـورد            همین که تیـر پَرَد از کمان به نام علی

بـگـو کـه أشــهــدُ أنّ عـلـی، ولــیُّ الله            گرفته چونکه هُـویّت اَذان، به نام علی

به ترس و جبر نبوده‌ست، واقعاً قلبی‌ست            ارادت هـمـۀ شـیـعـیــان بـه نـام عــلـی

سِزد ز چوبـۀ دارش رُطب به بـار آید            که داده میـثـم تمّـار، جـان به نام عـلی

دعا کنید! که روزی وقوع خواهد یافت            ظهور حضرت صاحب زمان به نام علی

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : علی گلی حسین آبادی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای انـعــکـاس آیــنـۀ هـل اتـی، عـلــی            زیـباتـرین مسیـر جـهـان تا خـدا، علی

انگـشترت چه کرد که حتی بهشت هم            زانو زده‌ست نزد تو چون بیـنوا، علی


انگار نبـض من صد و ده بـار می‌برد            در هر دقیقه نام تو را «مرتضی علی»

با کیـسه‌های نـور که بر دوش داشـتی            سـر می‌زدی به خـانـۀ آئـیـنـه‌هـا عـلی

آن شب شهادت آمد و با اشتـیاق گـفت            من نیـز رستـگـار شـدم با تو یا عـلـی

فرقی میان اکـبر و اصغـر نبوده است            هر دفعه ریخت خون تو در کربلا، علی

: امتیاز

مدح و منقبت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : مهدی جهاندار نوع شعر : مدح وزن شعر : متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن قالب شعر : غزل

نه فقط خلیل، تبر به کف به مصاف بتکده یاعلی            نه فقط کلیم، عصا به دست، میان شعبده یاعلی

به رکوع آیۀ إنّما، به وفای سورۀ هل‌أتی            به حدیث قدسی لافتی، که خدا صدا زده یاعلی!


نه کسی شبیه تو تا ابد، که یَکن لکَ کفواً أحد            نه کسی شبیه تو از ازل، به جهان نیامده یاعلی!

به شهادتِ أرِنی قسم، به فمَن یمُت یرَنی قسم            که ز هرطرف به تو می‌رسم به یکی مشاهده یاعلی!

چه مباهله است و غدیر خم؟ وَ نساءَنا وَ نساءَکم            که تمامِ فاطمه یکصدا همه یاعلی شده یاعلی!

تو همانکه فاتح خیبری، تو همانکه ساقی کوثری            که بدون این‌همه دلبری، دو جهان چه فایِده یاعلی!

پسر عدالتِ مرتضی، همه اولیا، همه انبیا            لِترابِ مقدمِه الفِدا، تو بشارتش بده یاعلی!

ضربان میکده یاحسین و سکوت میکده یاحسن            صلوات میکده یامحمّد و ذکر میکده یاعلی!

: امتیاز

مباهله پیامبر با مسیحیان نجران ( مدح امیر المؤمنین علی علیه السلام )

شاعر : محمود مربوبی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با نـفی عـشق، مرجع اعـلـم نمی‌شوید            در جهـل خویش مانده و آدم نمی‌شوید

تا آن زمان که دور از این خانـواده‌اید            سُـسـتـید در عـقیده و محکم نمی‌شوید


فکری برای عـاقـبت خویش کرده‌اید؟            چون رستـگـار، قـدر مسـلّم نمی‌شوید

گیرم که هست دین شما، دین برتـر و            تـسلـیم دین حـضرت خـاتم نمی‌شوید،

باید که از مبـاهـلـه صرف نظر کـنید            حتی حـریـف کـودکـشان هم نمی‌شوید

داماد و دختر و نوه‌هایش که جای خود            خـاکِ درِ پـیـمـبـر اعـظـم نـمی‌شـویـد

وقـتی که در بـرابـرشـان ایـسـتـاده‌ایـد            بی حرمتی‌ست تا به کمر خم نمی‌شوید

این پنج تن حقـیقـت عشق‌اند، والسلام            با نـفی عـشـق مرجـع اعـلم نمی‌شوید

: امتیاز

مباهله پیامبر با مسیحیان نجران ( مدح امیر المؤمنین علی علیه السلام )

شاعر : منصوره محمدی مزینان نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بعـد از هـزار نقـل حـدیث و مطالـعـه            حـجـت تـمـام، حـل شـده سـِرّ مـعـادله

آمـد نـدا که یـکـسـره ایـمـان بـیـاورید            مـدح عـلـی‌سـت شـأن نـزول مـبـاهـله


آنجا که عـرشـیان و مـلائک به اتّفـاق            بـودنـد بـا وصـی خــداونــد یـک دلــه

تا هـسـت انـتـخـاب خـدا رأی پـنج تن            رأی بـقـیـه چـیـست جـز آراءِ بـاطـله؟

آئـیـنـۀ صـفـات خــدا، نــورِ واحــد نـد            زنجـیره‌ای که نیست در آن حدِفـاصله

نـصِّ صـریحِ انـفـُسـَنـا فـاش می‌کـنـد،            جانِ رسول کیست در این طرح مسئله

با احتساب این همه حجت، نمانده است            یک ذره جای شبـهـه و تـردیـد یا گِـله

بیـراهـه می‌رود و به مقـصد نمی‌رسد            با مـسـتـجـاب‌دعـوه‌تـریـن‌هـا مـجـادلـه

نجـرانـیان رواست که قالب تهی کـنند            وقتی علی‌ست یک طرف این مقـابـله

افـتـاده بر تـراب چـنان پیـش بوتـراب            طـوری که او به نزد خـدا وقـت نافـله

وقتی قـسیم جنّت و نار است مرتضی            تکـلیف روشن است دگر، خـتم غـائله

این خانه را گذارم و حاجت کجا برم؟!            وقتی گرفته هستی از این سلسله صله

: امتیاز

مباهله پیامبر با مسیحیان نجران ( مدح امیر المؤمنین علی علیه السلام )

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

میان قـوم مسیـحـا چه ولـولـه پیداست            قسم به «زلزلت الارض»، زلزله پیداست

مراد «لـوکـره الـمـشرکـون» قـرآنـنـد            میان این همه مشرک که هلهله پیداست


اسیر نفس و گرفـتار وسـوسه هـستـند            به دست و پای همه بند و سلسله پیداست

هراس در دل نجرانیان به پا شده است            ز دور بیـن تـمـامی، مجـادلـه پیداست

چه با وقار و شکـوهـنـد پنج تن، آری            شکـوه و هیبت دین در مباهله پیداست

در آسـمـان به تـمـاشـای آل پـیـغـمـبـر            هزار فـوج مـلک، مثل چلچله پیداست

علی‌ست مـعـنی ناب کلام «انْـفـسـَنا»            مقام «اَنْـفـُـسـکـم» بین عـائله پیداست

دراین فضیلت و دراین بهشت قدر و مقام            شکوه حضرت زهرای فاضله پیداست

حـضور آل عـبـا بـرتـر است از دنـیـا            حساب کل جـهـان در معـادلـه پیداست

اگـر قــدم بـگــذاری بـه راه آل عــلـی            در این مسیـر وفـا، نـور قافله پیداست

به وصف و منزلت پنج تن «وفایی» گفت            فـروغ و تـابش آیـات منـزلـه پـیداست

: امتیاز